هاشور


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن این تارنما در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



این شعرها را دوستش دارم و هرچند که مانند قیصر عقیده دارم که " شعر گفتن بعد از نیما به لجبازی می ماند " ولی هنوز بر آنم که: ( هیچ قانونی نیست که نتوان برای خلق زیبایی آن را شکست) در تاریخ ادب ایران شاعران بسیاری احساساتشان را رقم زدند و با مخاطبان به اشتراک گذاشتند. بر آن شدم که با تمام احترامی که برای غزل و سایر سبک های شعری قائلم در غزلهایم در حد توان ساختارهایی از گذشته را نادیده بگیرم و بکشنم شاید... در بسیاری از ابیات شعرهایی که خواهید خواند نابه هنجاری های وزنی، ساختاری، کلامی و ... خواهید دید که لازم به ذکر نیست که تعمدی است. بگو که یاوه بودیم و کم کم غزل شدیم با واژه هایی که برایمان جز ننگ نام نداشت

نظر شما راجع به اشعار مسیحا جوانمرد چیست؟

-------------------------

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان

مسیحا جوانمرد

 و آدرس

 masihajavanmard.ir

لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 43
بازدید کل : 118379
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 329
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 28
:: کل نظرات : 329

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 15

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 39
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 39
:: بازدید ماه : 43
:: بازدید سال : 93
:: بازدید کلی : 118379

RSS

Powered By
loxblog.Com

شعر از نگاهی دیگر ...

هاشور
چهار شنبه 21 خرداد 1393 ساعت | بازدید : 1017 | نوشته ‌شده به دست مسیحا جوانمرد | ( نظرات )

زنی تاریک تر از شب،نگاهی یخ تر از کافور
صدایی آشنا تر از دیار بلخ و نیشابور
زنی تنها که همبستر شده با نیمه های شب
زنی تنها تر از تنهایی شب پره های کور
تنی از نور و ناممکن تر از خورشید بی فردا
ولی عریان تر از شب نعره های تنبک و تنبور
سرانگشتان مردی بین چاک مانتوی آبی
سرانگشتان مردی روبه سوی موی رنگ بور
سری سر در میان روسری نازک حیرت
لباسی شل تر از جر خوردگی وصله های کور
سری تا می رود انگاره هایش را فرو ریزد
شکافی می تنابد خاطرش از خاطرات دور
دلی دلواپس برگشت آهو از خیابان ها
و آهویی کشیده پای خور را تا کنار تور
رگی تا می رود مهمان خون غیرتی باشد
کشیده می شود تیغی به روی وصله ی ناجور
سری نزدیک تر از بغل تا بین زانو ها
لبی نزدیک تر از مژه تا لمس طعم گونه های شور
قدم تا میزند فکری برای فرصتی دیگر
کشیده می شود آخر مسیرش تا لب یک گور
خیالی مات و مبهوت خیابان های تهران شد
نگاهی از سر سردار جنگل تا ونک مجبور
"دو پلک خیس از غیرت، دو چشم خیس از شهوت
دو مشت کاملا لرزان مردی نسبتا مغرور"
شبیه برگه های خط خطی پاره ی تقویم
یکی شان می کشد آخر به روی زندگی هاشور

مسیحا جوانمرد





:: موضوعات مرتبط: مسیحا جوانمرد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
pegah در تاریخ : 1393/6/8/6 - - گفته است :
ravanitam javanmard

<-CommentGAvator->
مژگان در تاریخ : 1393/5/18/6 - - گفته است :
مسیحای عزیز درود بر تو...درود برتو...شیر مادرت حلالت...چی گفتی به قران...آفرین...


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: