این شعر تقدیم می شود به همه ی دوستان
{ والبته بیت آخر که از بدعت های "نوغزل" (که خود بدعتی است در غزل) می باشد احیانا مصداق واقعی دارد و لازم به ذکر نیست که سهوی نیست}
لبخند نمی زند چرا گُلِ از گریه پرپرم؟
محصول جمع دو رویا و خاطره، عشق آخرم
آخر کدام شعر، فی البداهه تر از خنده های اوست
آخر دوباره شعر، شبیه لبش از کجا بیاورم
بی او منش سر به کوه میگذارم ولی چه سود
از حیف نام اوست وگرنه تیشه نمی برم
او بازوار اوج گرفت و به قله ها رسید
اما دلم شکست، چرا که فقط یک کبوترم
من یک کبوترم، عاشق بازی باز ها
حتی اگر خدا کبوتر شود، من نمی پرم
می خواستم پا به پای او دریاییش شوم
حالا که بند بند شکسته شدم، مجبور بندرم
آهسته می رود و نگاهم به راه اوست
من آنطرف تر از مسیر او غصه می خورم
حالا که با گله ها راه به جایی نمی برم
تنها سکوت، که دمار از خدا هم دراورم
که او سعی می کند، عشق از سر به در برد
که من سعی می کنم، ازعشق جان به در برم
***
یا زنده می مانم و این بیت حذف می شود
یا ... روی سنگ قبرم بنویسید: " مرگ بر شما زنده ها "
:: موضوعات مرتبط:
مسیحا جوانمرد ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0