عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن این تارنما در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



این شعرها را دوستش دارم و هرچند که مانند قیصر عقیده دارم که " شعر گفتن بعد از نیما به لجبازی می ماند " ولی هنوز بر آنم که: ( هیچ قانونی نیست که نتوان برای خلق زیبایی آن را شکست) در تاریخ ادب ایران شاعران بسیاری احساساتشان را رقم زدند و با مخاطبان به اشتراک گذاشتند. بر آن شدم که با تمام احترامی که برای غزل و سایر سبک های شعری قائلم در غزلهایم در حد توان ساختارهایی از گذشته را نادیده بگیرم و بکشنم شاید... در بسیاری از ابیات شعرهایی که خواهید خواند نابه هنجاری های وزنی، ساختاری، کلامی و ... خواهید دید که لازم به ذکر نیست که تعمدی است. بگو که یاوه بودیم و کم کم غزل شدیم با واژه هایی که برایمان جز ننگ نام نداشت

نظر شما راجع به اشعار مسیحا جوانمرد چیست؟

-------------------------

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان

مسیحا جوانمرد

 و آدرس

 masihajavanmard.ir

لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 118372
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 329
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 28
:: کل نظرات : 329

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 15

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 32
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 32
:: بازدید ماه : 36
:: بازدید سال : 86
:: بازدید کلی : 118372

RSS

Powered By
loxblog.Com

شعر از نگاهی دیگر ...

کرد ترین دختر لر زاده ی آذری ساری
جمعه 26 خرداد 1391 ساعت | بازدید : 1276 | نوشته ‌شده به دست مسیحا جوانمرد | ( نظرات )

بگو بگو تو که از نسلِ کوچه ی مایی، هنوز در وحشتِ شب گریه هات بیداری؟

بگو بگو تو که انکار می کنی خود را، آیا هنوز در خلوت از نکرده بیزاری؟

تمامیِ خلیجِ همیشه مَنِ مَن، نوستالژیِ مرکزی ترین قسمتِ وطن

تهمینه ترین زن از خاندان تهمتن، مگر گرفتارِ کدام سلولِ این غاری؟

کِشتی شکسته ترین آشوبِ بازاری، بَحرِ مُزخرف مجوسم برای تو کتک کاری

برادری تو اثبات تر از زنده بودنم ... آری، برای مرگ من دنبال چاهِ اجباری؟

نیامدی تو و داستانِ هبوط انتها نداشت، بغضِ صدا شکست و سکوت انتها نداشت

باروت کمی بود و مرگِ بیروت انتها نداشت، و تو هنوز با خودت در کلنجاری؟

یک خط استوا زمین گیر کمربندت، قطبی تر از سردترین گریه لبخندت

اقیانوس تر از تو چشم هنرمندت، بارور ترین ابر زمین چرا نمی باری؟

حافظِ شیراز که خرابِ کار و بارت شد، فرهاد هم که در بیستون جان نثارت شد

صد ها هزار دولت آباد بیقرارت شد، استغفرالله و دختر، مگر مرض داری؟

بگذار دوباره آتشکده روشن کنم حوا، و سیب را حواله ی گلنگدن کنم حوا

ایضاً درختان زمین ریشه کن کنم حوا ، چه فایده که هنوز خیال میکنی گنهکاری؟

بیا که شانه شوم برای تو لاری، کُرد ترین دختر لُرزاده ی آذریِ ساری

این شانه خانه ی توست دُختِ قاجاری، چرا برای گریه کردنت سر به دیواری؟

 


 

 

 مسیحا جوانمرد

تا بعد ...



:: موضوعات مرتبط: مسیحا جوانمرد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جاده ابریشم
سه شنبه 16 خرداد 1391 ساعت | بازدید : 1710 | نوشته ‌شده به دست مسیحا جوانمرد | ( نظرات )

 

تو چه ای؟ اهلِ کجایی؟ از کدام نسلی؟

به شاه کدام خاندانِ مشرق زمین وصلی؟

که از یک طرف شبیه به دختران افغانی

از یک طرف به سروهای دمشق می مانی

لیلای تبتی؟ یا شیرین ازبکی؟ باری

شاید در کوه های هندوکش کوه کن داری

و عاشقی  میکنی به سبکِ نافِ عشق آباد

موی بلند تو سیاه تر از بخت یَمَن، آزاد

قندِ لبت دلیلی است که اهلِ سمرقندی

اما چرا به رسمِ مهوشان بغداد می خندی؟

بانوی من که قد بلندی، دختر کُردی؟

یا به خاندان مادری ات، تُرک ها بردی؟

یا اهل غزه و صیدایی و نماز می خوانی؟

یا از دیارِ فلسطینی و عروس لبنانی؟

بادام چشمهای تو ... اهل چین و ماچینی؟

یا از تبار عشقبازی های ویس و رامینی؟

تنت ظریف تر از تنِ دختران بیروتی

الماس ترین گوشه ی چشمت به رنگِ یاقوتی

گویا که فرزندِ جاده ی ابریشمی، دختر

یا از دیار درد های مَضافت بَمی، دختر؟

صاحبِ گوشواره های فیروزه ای رنگِ زیبایی

شاید که از نیشابور و از شهر توس می آیی

و بیش از همه به دخترانِ شیراز می مانی

 

حافظ که می خوانی، مطمئناَ اهل ایرانی

 

 



:: موضوعات مرتبط: مسیحا جوانمرد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0