عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن این تارنما در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



این شعرها را دوستش دارم و هرچند که مانند قیصر عقیده دارم که " شعر گفتن بعد از نیما به لجبازی می ماند " ولی هنوز بر آنم که: ( هیچ قانونی نیست که نتوان برای خلق زیبایی آن را شکست) در تاریخ ادب ایران شاعران بسیاری احساساتشان را رقم زدند و با مخاطبان به اشتراک گذاشتند. بر آن شدم که با تمام احترامی که برای غزل و سایر سبک های شعری قائلم در غزلهایم در حد توان ساختارهایی از گذشته را نادیده بگیرم و بکشنم شاید... در بسیاری از ابیات شعرهایی که خواهید خواند نابه هنجاری های وزنی، ساختاری، کلامی و ... خواهید دید که لازم به ذکر نیست که تعمدی است. بگو که یاوه بودیم و کم کم غزل شدیم با واژه هایی که برایمان جز ننگ نام نداشت

نظر شما راجع به اشعار مسیحا جوانمرد چیست؟

-------------------------

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان

مسیحا جوانمرد

 و آدرس

 masihajavanmard.ir

لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 71
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 118411
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 329
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 28
:: کل نظرات : 329

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 15

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 71
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 71
:: بازدید ماه : 75
:: بازدید سال : 125
:: بازدید کلی : 118411

RSS

Powered By
loxblog.Com

شعر از نگاهی دیگر ...

وقتی که نیستم
سه شنبه 27 تير 1391 ساعت | بازدید : 1599 | نوشته ‌شده به دست مسیحا جوانمرد | ( نظرات )

خود باخته ام، نریز، شانس به دردم نمی خورد

حالا که مزرعه سوخت، داس به دردم نمی خورد

برای " ماهِ بیست و نهم " دریا چه فایده؟

وقتی که نیستم، انعکاس به دردم نمی خورد

حالا که بازگشت به تو در حَد معجزه است

شوخی نمیکنم، حواس به دردم نمی خورد

شوخی نمی کنم، خودِ من حجابم این وسط

لُختم کنید مردم، لِباس به دردم نمی خورد

دیوار ندارم و از کابوس تَنیده دور و برم

من بی مزارم و عکاس به دردم نمی خورد

 حالا که گم شده ام دیوارخانه یاسی شده ولی

من تشنه ی بهارم و گل یاس به دردم نمی خورد

یک عمر پی چشیدن بادام تلخ چشم یکی

حالا که سنگی ام، احساس به دردم نمی خورد

دیر از خودت مانده ای زندگی، از نو ورق بریز

حالا که لَنگ بی بی ام، آس به دردم نمی خورد

وقتی که نیست بی قرار زل می زنم به خودم

ماشه نکش آینه، تیرِ خلاص به دردم نمی خورد

حتی تَخَلُصم در آخر این شعر می شود " یکی "

 

حالا که نیستم، اسم خاص به دردم نمی خورد

 

 

مسیحا جوانمرد

 



:: موضوعات مرتبط: مسیحا جوانمرد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0